گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر لویی
فصل هفدهم
.VI- شیمی


این قرن برجسته شاهد تکامل دانش شیمی از تجربیات و بلهوسیهای کیمیاگری بود. صنعت از مدتها پیش از دانش شیمی، از طریق اعمالی از قبیل ذوب کردن آهن، دباغی چرم، اختلاط

رنگها، و آبجوسازی، استفاده کرده بود; لیکن بررسی مواد در ترکیب، آمیزش، و تبدیل آنها اغلب به کیمیاگرانی که در پی طلا بودند، یا به داروسازان، و یا به فلاسفه، از ذیمقراطیس گرفته تا دکارت، که در حیرت ساختمان ماده فرو رفته بودند، محول شده بود. آندرئاس لیباویوس در 1597، و یان وان هلمونت در 1640 تا حدودی به علم شیمی دسترسی پیدا کرده بودند; لیکن هر دو آنان مثل همه کیمیاگران آرزو داشتند فلزات “پست” را به طلا بدل کنند. بویل نیز تجربیاتی به همین مقصود انجام داد. او در 1689 موجبات لغو قانون قدیمی انگلیسی “منع تهیه طلا و نقره” را فراهم آورد و در زمان مرگ (1691) مقداری خاک قرمز به جای گذاشت، همراه با این دستور که اوصیای او آن را به طلا برگردانند. اکنون که تبدیل عناصر به یکدیگر از امور پیش پا افتاده شیمی شده است، میتوانیم دانشی را که کیمیاگری بود تحسین، و در مقابل میل مفرط به طلا را محکوم و پنهان کنیم. بزرگترین ضربه را انتشار رساله بویل، به نام شیمیدان شکاک (1661)، که نخستین اثر کلاسیک در تاریخ شیمی به شمار میرود، بر پیکر کیمیاگری وارد آورد. وی از اینکه رسالهاش به سبب سفر به کشورهای خارج تا این حد پرنقص و ناتمام مانده پوزش خواهی کرده است، لیکن با رنجوریهای بیشماری که داشت به عمر بیشتری امیدوار نبود. وقتی که میدید “اخیرا دانشمندانی که شیمی را تحقیر میکردند به پرورشی که بدان سزاوار بود پرداختهاند، “ تسلی مییافت. وی شیمی خود را شکاک نامید، زیرا در نظر داشت که همه توضیحات مرموز و کیفیات نهانی را، به عنوان “پناهگاه جهالت”، طرد کند، و تصمیم گرفت که بر “تجربیات بیش از قیاس” متکی باشد. وی تقسیم کهن ماده را به چهار عنصر هوا، آتش، آب، و زمین ترک گفت و استدلال میکرد که اینها اجسام مرکبند، نه عنصر یا عناصر واقعی تقریبا اجسام اولیه و ساده یا کاملا خالصی هستند که، چون از اجسام دیگر یا از ترکیب یکدیگر ساخته نشدهاند.”، اجزای مرکبه همه ترکیباتند و همه ترکیبات را میتوان به آنها تجزیه کرد. ولی مقصود وی این نبود که عناصر اجزای سازنده نهایی مادهاند; وی میپنداشت که این “ذرات ریز طبیعی” ذراتی کوچک و نامرئی هستند و مانند اتمهای لئوکیپوس شکلها و اندازه های گوناگونی دارند. کلیه اجسام و کیفیات و حالات آنها، مثل رنگ، مغناطیس، حرارت، و آتش، بر اثر تنوع و حرکت این اجزا، و پیوستگیشان از لحاظ “ذرات”، فقط با وسایل و قوانین کاملا مکانیکی پدید میآیند. آتش نزد دانشمندان همان قدر فریبنده بود که نزد خیالبافان پای بخاری; چه چیز موجب سوختن یک ماده میشود چگونه باید زبانه های پیوسته متغیر شعله زیبا، مغرور و وحشتانگیز را توضیح داد در 1669 یک شیمیدان آلمانی به نام یوهان یوآخیم بشر همه “عناصر” را به دو عنصر آب و خاک کاهش داد; یک نوع از عنصر دوم را “خاک روغنی” خواند، که معتقد بود در همه اجسام قابل احتراق وجود دارد; این همان بود که میسوخت. در قرن هجدهم گئورگ شتال، به پیروی از این هدایت نادرست، شیمی را، با نظریه فلوژیستون، ده ها

سال از مسیر اصلی منحرف ساخت. بویل نظریات دیگری داشت. چون دیده بود که هر گونه مواد مشتعل در خلا خاموش میشود، به این نتیجه رسید که “در هوا مقداری جوهر حیاتبخش وجود دارد ... که موجب شادابی و تقویت روان حیاتی ما میشود.” معاصر جوانترش جان میو، که او نیز عضو انجمن سلطنتی بود، با مسلم گرفتن اینکه بین مواد متشکله هوا مادهای وجود دارد که هنگام اکسیده شدن فلزات با آنها ترکیب میشود، به سوی نظریه کنونی آتش پیش رفت و معتقد بود که ماده مشابهی، پس از ورود به بدن ما، خون وریدی را به خون شریانی مبدل میسازد. یکصد سال میبایست بگذرد تا شله و پریستلی اکسیژن را کاملا کشف کنند. در حدود سال 1670، یک کیمیاگر آلمانی، هنیگ براند، کشف کرد که میتواند از ادرار انسان مادهای شیمیایی به دست آورد که در تاریکی، بی آنکه بدوا در معرض نور قرار گیرد، بدرخشد. یک شیمیدان اهل درسدن، به نام کرافت، ماده جدید را در حضور چارلز دوم در لندن در 1677 به معرض نمایش گذاشت. بویل فقط توانست که از کرافت مرموز این اعتراف را بیرون بکشد که آن ماده درخشان “چیزی متعلق به بدن انسان است”. این اشاره کافی بود: بویل خود بزودی فسفر را به دست آورد و با یک سلسله آزمایش توانست هر آنچه را اکنون در باره تابش آن عنصر میدانیم مشخص سازد. این محصول جدید، علیرغم وفور منابع آن، هر اونس 6 گینی (315 دلار) ارزش داشت.